Love can be compared to a multi-faceted Sparkling diamond, and it sits right on top of it. Along with that, there are other emotions that are associated with love …… anger, sadness, hatred, happiness ….. So, when there is love, they accompany it! Hatred is a chronic disease that adorns the mind and body. It has deep roots and ultimately harms people mentally and physically! Pleasure is only natural where there is love. It can be love for a person or object or hobby, but it brings pleasure. Grief is the sad part of love, perhaps because of the loss of a loved one, or a separation! Finally, there is anger. This nature is naturally sharper and may be due to misunderstanding that is easily resolved by talking about it. This is acute or short-lived! But the cause of this anger must be explained! This feeling is manifested because of love. You will not be completely angry with a stranger, but you will be angry with the person who is important to you. If there is no good reason for this anger, you should put it aside and continue to enjoy what you have. We come into this world alone and we will go alone. But the important part is what we do, and how we live our lives between the points of life and death…………………عشق را می توان با یک الماس Sparkling چند وجهی مقایسه کرد و درست در بالای آن قرار دارد. در کنار آن ، احساسات دیگری نیز وجود دارد که با عشق همراه است …… عصبانیت ، غم ، نفرت ، شادی ….. بنابراین ، وقتی عشق وجود دارد ، آن را همراهی می کنند! نفرت یک بیماری مزمن است که ذهن و بدن را زینت می دهد. ریشه های عمیقی دارد و در نهایت از نظر روحی و جسمی به افراد آسیب می رساند! لذت در جایی که عشق باشد طبیعی است. این می تواند عشق به یک شخص یا شی یا سرگرمی باشد ، اما لذت را به همراه می آورد. غم و اندوه قسمت غم انگیز عشق است ، شاید به دلیل از دست دادن یک عزیز ، یا جدایی! سرانجام ، خشم وجود دارد. این طبیعت طبیعتاً واضح تر است و ممکن است به دلیل سوerstand تفاهم باشد که با صحبت در مورد آن به راحتی حل می شود. این حاد یا کوتاه مدت است! اما علت این عصبانیت را باید توضیح داد! این احساس به دلیل عشق بروز می کند. از یک غریبه کاملا عصبانی نخواهید شد اما از شخصی که برای شما مهم است عصبانی خواهید شد. اگر دلیل خوبی برای این عصبانیت وجود ندارد ، باید آن را کنار بگذارید و همچنان از آنچه دارید لذت ببرید. ما به تنهایی به این دنیا می آییم و تنها خواهیم رفت. اما قسمت مهم این است که ما چه کاری انجام می دهیم و اینکه چگونه زندگی خود را بین نقاط زندگی و مرگ زندگی می کنیم.
WHERE ARE MY FRIENDS NOW..
Where are you, oh my good friends? Did you miss me? Did you ask about me? Do you care about me? Maybe you were busy at various functions and places, but I was never in your Hearts! Did you try to find out about me? All these questions I am asking you,,, it should have been you asking them! Even if I had died, you would never have missed me. I was just a number, not a Friend! At times like these, you become truly aware of your real Friends. When you are sick, or lonely or tired or depressed, most of your so called friends walk away,, but the ones who care about you walk in and stay beside you. They are the people who hold your Hands, and a lighted Candle for you, so you don’t stumble in the Dark, both literally and figuratively! Those are the People you must cherish. Your Family are those who protect ,and stay beside you at all Times. Please do not let these Trusted Friends become just a Number,,let them be a Person! Love them, as you love Yourself! As for the rest, let them become Empty pods , and be blown away by the Angry Winds!…کجایی ، ای دوستان خوب من؟ دلم برام تنگ شده؟ از من س askال کردی؟ آیا شما به من اهمیت می دهید؟ شاید شما در کارها و مکانهای مختلف مشغول باشید ، اما من هرگز در قلب شما نبودم! آیا سعی کردید از من مطلع شوید؟ تمام این س questionsالاتی که من از شما می پرسم ،،، باید این سال ها بود که شما از آنها می پرسیدید! حتی اگر من می مردم ، هیچ وقت دلتنگ من نمی شدی. من فقط یک شماره بودم ، نه یک دوست! در چنین مواقعی ، شما واقعاً از دوستان واقعی خود آگاه می شوید. وقتی بیمار هستید ، یا تنها هستید یا خسته یا افسرده هستید ، بیشتر دوستان به اصطلاح شما دور می شوند ، اما کسانی که به شما اهمیت می دهند وارد می شوند و کنار شما می مانند. آنها افرادی هستند که دستان شما را نگه داشته و یک شمع روشن برای شما دارند ، بنابراین شما در تاریکی چه به معنای واقعی و چه تصویری لغزیده نخواهید شد! آنها کسانی هستند که باید آنها را گرامی بدارید. خانواده شما کسانی هستند که همیشه از شما محافظت می کنند و در کنار شما می مانند. لطفاً اجازه ندهید این دوستان معتمد فقط یک عدد شوند ، بگذارید آنها یک شخص باشند! همانطور که خودتان را دوست دارید ، آنها را دوست داشته باشید! در مورد بقیه ، بگذارید آنها غلاف های خالی شوند ، و باد عصبانی آنها را از بین ببرد!…
A Sad Story 2..
یک داستان غم انگیز …. “آنها در امتداد خط ساحلی خلوت در حال قدم زدن بودند ، تقریباً خورشید غروب می کند ، و سرانجام او شهامت پیدا کرد و آنچه را در قلب او بود گفت ، زیرا او می دانست که چیزهایی که ناگفته مانده ناگفته باقی خواهد ماند! این همان چیزی است که او گفت..Z ، عزیزترین خواهر من ، شک دارم این پیام را ببینید ، پیام رسان شما احتمالاً خراب است. من نمی دانم کدام ، اما هنوز هم می نویسم. همانطور که گفتم ، دیگر هرگز شما را ترک نمی کنم ، زیرا شما قبلاً چیزی از من دارید. اگر مدتی مرا در Fb نبینید ، می دانید که مشکلی برایم پیش آمده است. فکر نکن تو را رها کردم !!! من بیمار هستم یا در بیمارستان هستم یا از این زمین رفته ام. فقط خوشحال باش!….او رو به او کرد ، و گفت: “برادر ، من می دانم که تو واقعی هستی. فاصله می تواند بدن ها را جدا کند اما هرگز قلب ها را جدا نمی کند!” بعد گفت … “بگذارید هرچه گفتم حذف کنیم … چون هر دو همدیگر را می شناسیم!”……..A sad story …. “They were walking along a secluded shoreline, the sun was almost setting, and he finally had the courage to say what was in his heart, because he knew what he had not said will remain unsaid! This is what he said .. Z, my dearest sister, I doubt you will see this message, your messenger is probably broken. I do not know which one, but I am still writing.As I said, I will never leave you again, because you already have something of me….My Heart ! If you do not see me on Fb for a while, you know I have a problem,,, do not think I left you !!! I am sick or in the hospital or I’m gone from this Earth . Just be happy! …. He turned to her, and said, “Brother, I know you’re real. Distance can separate bodies, but it never separates hearts! “Then he said …” Let us delete everything I said … because we both know each other! “..He hugged her!
A Sad Story..
داستانهای غم انگیز قرار است خوانده شوند ، و سپس از حافظه ما پاک شوند. اگر مدام به آنها آویزان شویم ، هیچ وقت جلو نمی رویم …… داستان غم انگیز 2 ….شما پرسیدید چرا از مار می ترسم ، به شما می گویم. من قبلا هرگز از مار نترسیده ام. به شما گفتم ، من قبلاً در جنگل کار می کردم. من بارها با آنها روبرو شدم اما خوش شانس بودم که گزیده نشوند. این موجودات به دلیل گرم بودن در رختخواب من خواهند خوابید. وقتی در جنگل قدم می زدم ، آنها حتی می توانستند داخل چکمه های من یا مستقیم جلوی من بروند! اما یک روز ، چندین نفر از آنها را در ساعات مختلف روز دیدم! روز بعد شغل و معیشتم را از دست دادم. از آن به بعد همه چیز برای من بسیار ناخوشایند شد. خیلی چیزها را گم کردم. اکنون ، من حتی سلامتی ، خانواده ، اراده زندگی ، اشتیاق خود برای دوست شدن را از دست داده ام … و خیلی بیشتر ، خصوصاً آینده ام ، خواهر عزیزم! اکنون می توانم یک فرد خوشبخت ، یک ازدواج سعادتمند ، فرزندان و آینده ای سعادتمند باشم ، فرزندانم را در کنار همسرم بزرگ و پیر شوند. اکنون ، هیچ چیز وجود ندارد! هر وقت مار را در فیلم ها یا زنده می بینم ، همیشه اتفاق بدی می افتد! به همین دلیل از مار می ترسم. (امیدوارم که فردا بیرون باشم. من دو روز در کما بودم ، اما خدا برای من آماده نبود. او مرا بیرون انداخت. من کارهای دیگری روی زمین دارم که باید انجام دهم! .. اما من در حال سقوط هستم ، خواهر عزیز. من نمی توانم به شما دسترسی پیدا کنم. (پس از گفتن این ، او با چشمان پر از اشک برگشت و برگشت!)……Sad stories are supposed to be read, and then be erased from our memory. If we constantly hang on to them, we will never move forward …… Sad Story 2 …. You asked why I am afraid of snakes, I will tell you. I have never been afraid of snakes before. I told you, I used to work in the forest. I came across them many times but I was lucky that I was not bitten. These creatures will sleep in my bed because they are hot. When I walked in the forest, they could even go inside my boots or stay straight in front of me! But one day, I saw several of them at different times of the day! The next day I lost my job and my livelihood. From then on, everything became very unpleasant for me. I lost a lot of things. Now, I have even lost my health, my family, my will to live, my desire to be friends … and much more, especially my future, my dear sister! I could have been now a happy person, a happy marriage, children and a happy future, growing up with my children and my wife. Now, there is nothing! Every time I see a snake in movies or live, something bad always happens! That’s why I’m afraid of snakes. (I hope to be out tomorrow. I was in a coma for two days, but God was not ready for me. He threw me out. I have other things on earth to do! .. But I am falling, dear sister. I can not reach you ” .(After saying this, he turned away with tears in his eyes!)
ZAHRA..
صبرا ، پیروان شما با نگرانی منتظر سخنان گرانبهای لبهای شما هستند. آنها در تاریکی منتظرند تا شما آنها را هدایت کنید! آنها گم شده اند. من گم شده ام … همه ما گم شده ایم! لطفا ، آیا شما از حضور و سخنان خود لطف ندارید؟ ما نمی دانیم چه کاری باید انجام دهیم. سخنان شما حقیقت و عشق را می گوید! این چیزی است که می خواهیم بشنویم. سخنان شما مانند مرواریدهایی است که از آسمان می ریزند. ما هر یک را گنج می کنیم و آنها را نزدیک قلب خود قرار می دهیم. هنگامی که شما صحبت نمی کنید ، یا قادر به صحبت نیستید ، متأسفانه ما آنها را یکی یکی بیرون می آوریم ، به آرامی نوازش می کنیم ، و سپس با احتیاط آنها را در امن قلب خود قرار می دهیم. لطفا صبرا ، همه ما صبورانه منتظریم. لطفا ما را رها نکنید تا در این آفتاب داغ بسوزیم ، یا در تاریکی غر بزنیم تا به نور برسیم! لطفا به ما رحم کنید و با باران کلمات شیرین خود ما را تازه کنید! لطفا !!.
Sabera, your followers are anxiously waiting for the precious words from your lips. They are waiting in the dark for you to guide them! They are lost. I’m lost … we’re all lost! Please, we are grateful for your presence and words. We do not know what to do. Your words tell about Truth and Love! This is what we want to hear. Your words are like pearls falling from the sky. We treasure each one and place them close to our hearts. When you do not speak, or are unable to speak, unfortunately we take them out one by one, caress them gently, and then carefully place them in the safe of our heart. Please be patient with us…we are all waiting patiently. Please do not leave us to burn in this hot sun, or moan in the dark to reach the light! Please have mercy on us and refresh us with your sweet words with rain! Please !!
ACT NOW!
In everyday life, we do a lot of things. Sometimes we hurt each other. But despite all this, we still believe that we are good human beings. But we do not have to believe this, we have to show it! Our actions speak louder than our words. So let’s practice what we think! Help each other. Do not let your siblings suffer, and you just walk by and watch. Do something to alleviate their suffering. Wouldn’t the world be a better place after that? What good is it if we just listen to the word of God and do not act on it?…..در زندگی روزمره ، کارهای زیادی انجام می دهیم. بعضی اوقات همدیگر را آزار می دهیم. اما با وجود همه اینها ، ما هنوز هم معتقدیم که ما انسانهای خوبی هستیم. اما لازم نیست فقط این باور را داشته باشیم ، بلکه باید آن را نشان دهیم! اقدامات ما بلندتر از کلمات ما صحبت می کنند. بنابراین اجازه دهید آنچه را که فکر می کنیم تمرین کنیم! کمک به یکدیگر. اجازه ندهید که خواهران و برادرانتان رنج بکشند ، و شما فقط از کنار آن رد می شوید و تماشا می کنید. کاری کنید که از رنج آنها بکاهید. آیا جهان پس از آن مکان بهتری نخواهد بود؟ چه فایده ای داریم که فقط به کلام خدا گوش فرا دهیم و به آن عمل نکنیم؟
GRIEF
He , who has not befriended Sadness and Grief can never fully appreciate and enjoy Happiness, because, my friends, Life is not only about Good and Bad, but also about Anguish and Joy! Life is not a straight road ,but one that has several paths but only one you can choose at a time. When people speak or write, please read between the lines, and you will be able to see whether they are happy or sad. Laugh with them when they are happy, but never laugh at them when they are sad. Instead, cry with them, help them, understand their silence, and love them just the same! If you can’t do that, then you are not a friend. او که با غم و اندوه دوستی نکرده است ، هرگز نمی تواند خوشبختی را به طور کامل درک کند و از آن لذت ببرد ، زیرا ، دوستان من ، زندگی فقط در مورد خوب و بد نیست ، بلکه همچنین در مورد اضطراب و شادی است! زندگی یک جاده مستقیم نیست ، بلکه راهی است که چندین مسیر دارد اما می توانید همزمان فقط یک مسیر را انتخاب کنید. وقتی مردم صحبت می کنند یا می نویسند ، لطفاً بین خطوط را بخوانید ، و می توانید ببینید که آنها خوشحال هستند یا ناراحت. وقتی آنها خوشحال هستند با آنها بخندید ، اما هرگز وقتی غمگین هستند به آنها نخندید. در عوض ، با آنها گریه کنید ، به آنها کمک کنید ، سکوت آنها را درک کنید و آنها را دوست داشته باشید … آنها را همانطور دوست دارید! اگر نمی توانید این کار را انجام دهید ، پس دوست نیستید.
TODAY OR TOMORROW?
I cannot write too much now, but I can still write! I asked this question before,,so let me ask it again! What is it about Today, that makes it so special,,or so important, or so unique? It is the fact that you are actually experiencing it! Enjoy every little piece of it, bit by bit ,,moment to moment! It is our Special Moment in Time where we get to choose what to do,,where to go,,whom to love ,, whom to hold on to! So , just don’t stand there. You are wasting your Time . Make a move. Say all the things you want to say to that Special Person. Pour your Heart out. Remember, what is left unsaid will remain unsaid! Tomorrow may never come. All these beautiful moments that we are experiencing will soon become Memories of the Past! There is a saying………”ABird in the Hand is worth two in the Bush “…..One Today is worth two Tomorrows! This is your choice to make….enjoy Today or wait for Tomorrow. Or better yet, Make everyday a Today! Always say Everything you want to say,,, whether it is from your Heart or your Mind! Doing the things you want to do depends entirely on you ! Now it is time to Rest!!…..الان زیاد نمی توانم بنویسم ، اما هنوز هم می توانم بنویسم! من این س beforeال را قبلاً پرسیدم ، پس اجازه دهید دوباره آن را بپرسم! امروز چه چیزی وجود دارد که آن را بسیار خاص ، “بسیار مهم” یا “بی نظیر” می کند؟ این واقعیت است که شما در واقع آن را تجربه می کنید! لحظه به لحظه ، ذره ذره ، از هر قطعه کوچک آن لذت ببرید! این لحظه ویژه ما در زمان است که می خواهیم انتخاب کنیم که چه کاری انجام دهیم ، “کجا برویم” ، چه کسی را دوست دارم ، چه کسی را نگه داریم! بنابراین ، فقط در آنجا بایستید. شما در حال اتلاف وقت خود هستید . حرکتی انجام دهید. تمام مواردی را که می خواهید به آن شخص خاص بگویید ، بگویید. قلب خود را بیرون بریزید. به یاد داشته باشید ، آنچه ناگفته مانده ناگفته خواهد ماند! ممکن است فردا هرگز فرا نرسد. تمام این لحظات زیبایی که تجربه می کنیم به زودی تبدیل به خاطرات گذشته می شوند! یک جمله وجود دارد ……… “ABird in the Hand is the two in the Bush” ….. یکی امروز ارزش دو فردا را دارد! این انتخاب شماست. …. از امروز لذت ببرید یا منتظر فردا باشید. یا بهتر از این ، هر روز را امروز کنید! همیشه هرچه می خواهید بگویید ، خواه از قلب شما باشد یا از ذهن شما! انجام کارهایی که می خواهید انجام دهید کاملاً به خود شما بستگی دارد! حالا وقت استراحت است !!
HELP…
A Fb friend posts an image of Lovers, or Religion with a few well written romantic words or beautiful pious poetic quotes ,everyone gets crazy…lots of “Likes and Loves” ! Who has Time to notice the starving boy or the crying little girl…….. crying because they are hungry? No one .They are all drawn to Fiction rather than Facts ! No wonder this Chaos on Mother Earth!
LOVE LETTER IN THE SAND
Sister Julia, now I can answer the question for which you have been wanting to hear about because we have made that promise that we are Siblings! It was very hard for me to find the right words without hurting you. And I know that you probably was extremely upset at me for not providing one but only making excuses. The Truth is I don’t have that much time. ( Everything I told you was true. It came from the Heart.) Now it is easier, because our lives are still linked, despite the distance between us. That has no meaning. . The Unity of Hearts knows no boundaries. , knows no Time nor Space. The Answer is just a simple one, but it nearly did damage to us. I nearly died,, you got sick! My Life is not mine anymore. I am seeing different doctors for various reasons. My Time is short. I really don’t care about myself, but I do care about those who sincerely love me! How can I get married? I can’t! I will be destroying another person’s Future. Let us say that I got married,,, there is one child. ,,,and I die suddenly! The person who is still living will suffer, along with our child! I can never be so heartless. Now even though there is Love , Sacrifice has to be made. I cannot enjoy a few moments of Happiness, and spoil the entire Future of the other person. That is really my wish,,to be with you forever, but that wouldn’t be right .Now , as Brother and Sister, we can still enjoy each other’s company, chat, share secrets, and do whatever Siblings do. This kind of Love transcends all other Loves. There is nothing physical about this. It is Spiritual and Emotional. ( Maybe I should write a book) .Lol. I hope this answers the question, Sister Julia…….خواهر جولیا ، اکنون می توانم به سوالی پاسخ دهم که شما می خواستید در مورد آن بشنوید زیرا ما قول داده ایم که خواهر و برادر هستیم! برای من بسیار دشوار بود که کلمات مناسب را پیدا کنم بدون اینکه صدمه ای به شما وارد کنم. و من می دانم که شما احتمالاً از من ناراحت شدید که چرا یکی ارائه نکردم بلکه فقط بهانه آورده اید. حقیقت این است که من وقت زیادی ندارم. (هر آنچه به شما گفتم درست بود. این از قلب ناشی شده است.) اکنون این کار آسان تر است ، زیرا با وجود فاصله بین ما ، زندگی ما هنوز بهم پیوسته است. این معنی ندارد. . وحدت قلب ها هیچ مرزی نمی شناسد. ، زمان و مکانی نمی شناسد. پاسخ فقط یک پاسخ ساده است ، اما تقریباً به ما آسیب رساند. من تقریباً مردم ، شما مریض شدید! زندگی من دیگر مال من نیست. به دلایل مختلف من در حال دیدن پزشکان مختلف هستم. وقت من کوتاه است من واقعاً به خودم اهمیت نمی دهم اما به کسانی که صادقانه مرا دوست دارند اهمیت می دهم! چگونه می توانم ازدواج کنم؟ نمی توانم! من آینده فرد دیگری را نابود خواهم کرد. بگذارید بگوییم که من ازدواج کردم ،، یک فرزند وجود دارد. ،، و من ناگهان می میرم! شخصی که هنوز زندگی می کند ، همراه با کودک ما رنج خواهد برد! من هرگز نمی توانم اینقدر بی روح باشم. اکنون حتی اگر عشق وجود داشته باشد ، باید فداکاری شود. من نمی توانم از چند لحظه خوشبختی لذت ببرم و آینده آینده شخص دیگر را خراب کنم. این واقعاً آرزوی من است ، برای همیشه با شما باشم ، اما این درست نخواهد بود. اکنون ، به عنوان خواهر و برادر ، ما هنوز می توانیم از همکاری یکدیگر لذت ببریم ، گپ بزنیم ، اسرار را به اشتراک بگذاریم و هر کاری که خواهر و برادر انجام می دهند انجام دهیم. این نوع عشق فراتر از همه عشقهای دیگر است. هیچ چیز فیزیکی در این مورد وجود ندارد. معنوی و احساسی است. (شاید من باید یک کتاب بنویسم). امیدوارم این جواب سوال را بدهد ، خواهر جولیا.