WORDS OF UNCONDITIONAL LOVE ………………..””My love
, we are both two people who love each other so much , that we cannot bear being without one another , and afraid of losing each other. We have come a long way; we know what lies in our hearts ;
; this morning when I texted you , and got no answer , I was afraid that I had lost you. I am not ashamed to say that. I was restless. I didn’t know what to do. My mind was confusing my heart with all kinds of troubling thoughts. My Rose
, as I said , my heart is very fragile. I lost too much already! I can’t afford to lose you. I might as well die! If you know my life now , it is even worse than the other person you were talking about. But I am not complaining. I don’t do that. I rather bear my pain in silence. Now you are in my world; you see the real me! I find it easy to write
my feelings, instead of saying them. That shows you this….I am by myself; I have no one to chat with; it doesn’t mean that I want to chat; I only chat with you. I felt those words you wrote in your tear stained letter. I knew you were also in pain
; I was also in pain; we were like two children , even though we were adults. Love does that to people; love has many sides, but the two main ones are happiness
and Heartaches. Please let us enjoy every day , because we don’t know what may happen tomorrow. My main concern is for you to leave that wretched country , and further your studies. I want you to be happy
. I don’t care about myself, but I am right beside you, holding on tightly to your hands. I want to be your first love…i want to be the person who can show you the beauty of it .. i want to be the person who holds your heart …..( As I said , it is easier for me to express myself in writing
than words, )””………………حرف های عشق بی قید و شرط
………………..””عشقم
، ما هر دو نفریم که آنقدر همدیگر را دوست داریم که طاقت بودن را نداریم بدون یکدیگر و ترس از دست دادن یکدیگر. ما راه درازی را پیموده ایم؛ ما می دانیم چه چیزی در دل ما نهفته است ;
؛ امروز صبح که بهت پیام دادم و جوابی نگرفتم، ترسیدم تو رو از دست بدم. از گفتن این حرف خجالت نمی کشم. بی قرار بودم نمیدونستم چیکار کنم ذهنم قلبم را با انواع افکار ناراحت کننده گیج می کرد. رز من
همانطور که گفتم قلبم خیلی شکننده است. من قبلا خیلی از دست دادم! من طاقت از دست دادن تو را ندارم شاید هم بمیرم! اگر اکنون زندگی من را می شناسید، حتی بدتر از شخص دیگری است که در مورد او صحبت می کردید. اما من شاکی نیستم. من این کار را نمی کنم. من ترجیح می دهم درد خود را در سکوت تحمل کنم. حالا تو در دنیای من هستی. تو من واقعی را می بینی! نوشتن
احساساتم را به جای گفتن آنها آسان می دانم. این به شما نشان می دهد …. من خودم هستم. من کسی را ندارم که با او چت کنم. این بدان معنا نیست که من می خواهم چت کنم. من فقط با تو چت میکنم آن کلماتی را که در نامه اشک آلودت نوشتی حس کردم. میدونستم تو هم درد میکشی
; من هم درد داشتم؛ ما مثل دو بچه بودیم، با اینکه بالغ بودیم. عشق این کار را با مردم انجام می دهد. عشق جنبه های زیادی دارد اما دو طرف اصلی شادی و درد دل هستند. لطفاً بگذارید از هر روز لذت ببریم، زیرا نمی دانیم فردا چه اتفاقی می افتد. دغدغه اصلی من این است که شما آن کشور بدبخت را ترک کنید و تحصیلات خود را ادامه دهید. میخوام شاد باشی
. من به خودم اهمیتی نمی دهم، اما درست در کنار تو هستم و دستان تو را محکم گرفته ام. من میخواهم اولین عشق تو باشم…میخواهم کسی باشم که بتواند زیبایی آن را به تو نشان دهد..میخواهم کسی باشم که قلبت را نگه دارد…(همانطور که گفتم برایش راحتتر است من برای بیان خودم به صورت نوشتاری
تا کلمات، )””

