افغانستان یک صفحه شطرنج است. این دو بازیکن فرماندهان جنگ هستند! مردم پیاده هستند (قابل استفاده) ، پادشاهان رئیس بزرگ هستند ، ملکه کشور است ، صفحه شطرنج میدان جنگ خونین است! در حال حاضر ، وقتی با ناراحتی به این میدان جنگ خیره می شوم ، تنها چیزی که می بینم مردم بی گناه هستند … پیاده ها در بازی جنگی خود! این همان چیزی است که ما داریم … فقط گوشت پوسیده و استخوان های شکسته ، جدا از گلوله های متعددی که در اجساد ما قرار گرفته است! به زودی علفی روی ما رشد می کند ، اما برگهای آنها سبز نخواهد شد بلکه مانند خون ما قرمز خواهد بود ؛؛؛ با خون ما در حال حاضر ، ما در کتاب تاریخ هستیم … خیلی کتاب! وقتی تاریخ امروز فردا نوشته می شود ، از زمانی که آن صفحات باز می شوند ، خون جاری می شود و گریه های بی گناهان بار دیگر شنیده می شود و به یاد می آید ….. مادر افغان بار دیگر گریه می کند!